درد و درمــــــــــون دلــــَم
حافظ جان می فرماید:
دردَم از یآر است و درمــآن نیــــز هَــم
دل فَــدای او شــد و جــآن نیـــز هَـــم
اندر باب مصرع اول این بیت باید عرض کنم که دهن حافظ جان را باید ابتدا با گلاب شستشو داده و سپس طلای 24 عیار خالص گرفت....
این حاج آقای بنده مصیبتی هست فجیع در نوع خودش...
آنچنان بر روی اعصاب نداشته ی من پیاده روی نموده و همزمان به سوت زدن و تخمه شکستن مشغول میشود که دلم میخواهد با همان چاقوی آشپزخانه ی محبوبم او را به 100 قسمت نامساوی تقسیم نموده و زیر پایم لگد کنم تا جگر سوخته ام حال بیاید...
[بدترین قسمت ماجرا آنجاست که دربرابر تهدیدها و حَمَلات زبان تیز و بُرّان من هرهرهر میخندد:|]
اما نمی شود،نمی توانم
زیرا همین موجود عجیب الخلقه در آنی میتواند حال مرا دگرگون و سر خوش نماید و آتشفشان خشم مرا تبدیل به نسیم ملایم عشقولانه نماید
پدر من را تنها این موجود میتواند دربیاورد و خود این موجود هم میتواند حال مرا سرجایش بیاورد...
+ امروز رفتیم سونو گرافی برخلاف سریای قبل این سری رفتم یه جای دولتی که باعث شد پشت دستمو داغ کنم و سمت بیمارستان دولتی نرم...والا انقد رسیدگیش داغونه...اه اه
+باز یکی از زیباترین موسقی های دنبا تپیدن صدای قلب حلما رو شنیدم و پر از عشق شدم و فهمیدم همچنان شکر خدا سالمه...
وزنش هم 1560 بود و 31 هفته داشت....باید بیشتر به خودم برسم تا وزنش بیشتر بشه
اونجا که بودیم که دختره رو آوردن بهش میخورد خیلی داشته باشه دوم سوم دبیرستان باشه چادر رنگی سرش و دستبند به دستش با مامور زن عین فیلما نمیدونم قضیه چی بود اونم سونو داشت و هی به مامانش میگفت من نمیخوام برم زندون بمونم سند بذارین...تولدمه آخه...مامانش هم میگفت وقتی یه مشکلی از طریق خود آدم یا یکی دیگه واسش پیش میاد باید صبور باشه...روال قانونیشه باید طی بشه...
خلاصه چیزی که تو فیلما نشون میدن راسته:|
+واسه جوونا و مشکل کارشون و سرو سامون گرفتنشون دعا کنید...
+به امید فرداهای شیرین تر از این روزها
- ۹۴/۰۷/۰۵
منم نی نی میخامممم