آشـــوبَـــــم آرامِـــشـَم تـــــویـــی

بـــرآی هــمیــشه و تــآ ابــد

آشـــوبَـــــم آرامِـــشـَم تـــــویـــی

بـــرآی هــمیــشه و تــآ ابــد

وإِن یَکادُ الّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ بِأَبصارِهِم

لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ و یَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ

و مَا هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعَلَمین


ܓ✿واسه ظهور امام زمان(عج) وخوشبختی من و آقایی یه صلوات بفرستین:

×اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد و آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُِم×


ــ×ــ مـَــن تـــــو خُـــدا هَــــرســـه ـــ×ــ


اینجــا فصل دوم زندگی مــآست...
فصلی که از ســه نفره بودن خــارج شدیم و عشقمون میــوه داد...


✿ اینجا رو واسه خـودم و عشقم که مرد زندگیمه ساختم. مَردی که بودنش و داشتنش
بهم آرامش میده مردی که واقعا مَــرده و بزرگترین تکیه ها واسه منه


برای آشنایی با فصل اول زندگی ما به این ادرس برید:a-plus-m.blogfa.com


∞ بَــرای همیـشهـ و تا ابــد ∞


ܓ✿♥مرضیه و علی♥ܓ✿

ܓ✿آقای "عین":1369/04/05

ܓ✿خانم "میم":1371/06/12


ــــ ღೋ☃ೋ ღـــــ

ܓ✿ مطالبی که امضای 4 MY ♥ رو دارن دست نوشته ی خودم واسه همسرم هستن...



Ҳ̸عـاشــق کَــسی بــــودَن

بــه انســان قـــدرت و نیـــرو می بَــخشَــد

و مـَعشــوق کَـسی بـــودن

بــه انسـان شُــجاعَـــت

پَــس ازدواج

بـهـ شُـما هَــم قُـدرَت می دَهَــد هَـــم شُــجاعَـــت Ҳ̸

Happy تولد فنچول

شنبه, ۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۶:۴۰ ب.ظ

جمعه پنجم تیر تولد همسری بود و من از نبود همسری و سر کار بودنش استفاده کردم و شروع کردم به پختن کیک

خیلی استرس داشتم چون تو قابلمه چدن درست میکردم میترسیدم خراب بشه تا حالا توقابلمه درست نکرده بودم ولی چه میشه کرد اینجا امکانات مث خونه ی خودم نیست اگه خونه ی خودم بودم کیکش خیلی بهتر میشدfrown

خامه هم گرفتم تا خامه فرم گرفته درست کنم و تزیینش کنم ولی فرم نگرفت:|هم دمای فریزر اونقد بالا نبود هم هوا گرم  بود منم یه مدت زدم بعد خامه رو همینجوری ریختم رو کیک کل کیک سفید شد یه مقداریش هم کاکائو زدم و روش نوشتم تولد مبارک که از بس شل و ول بود معلوم نمیشد نوشتس خخخخlaugh

آخر شب کیک رو آوردم بخوریم نتونستم جشن بگیرم اونجور که میخوام و براش کادو بگیرم:( انشالا سال های آتی....

برادر شوهری محمد میگه کیک به مناسبت چیه؟

جاریم میگه تولد داداش علی هستش...

همسری میگه اِ یادت بود؟؟؟ میخواستم سوپرایزت کنم:|

تولد توئه منو میخواستی سوپرایز کنی؟؟؟ خخخ
 

کلی خندیدیم بعدشم کیک و چای خوردیم

همسریه دیگه ...کشته مرده ی این کارا و حرفاشم...

همینا دیگه

دخملی خوبه وول وول میخوره...

آهان چند شب پیش خواب دیدم واسه اولین بار تو خواب جیغ زدم...تو خواب هی میخواستم جیغ بزنم نمیتونستم انقد فشار آوردم رو خودم تا جیغ زدم یهو دیدم همسری میگه منم من اینجام چی شدی؟؟بغلم کرد و من که کلا هنگ بودم بعدش فهمیدم جیغ  زدم

رفت واسم آب قند آورد و حلقمم که طلا هست  رو انداختم توش و خوردم...میدونین که وقتی زن میترسه طلا بهترین چیزه واسش...

صبح پا شده میگه بره سرکار خوابش میاد...میگه کمبود خواب دارم دیشب پا شدم وسط شب:|

میگم پا شدی یه لیوان آب دادی به من کمبود خواب گرفتی؟؟؟پاشو برو سرکار تا....والا

نمیگه دیرخوابیدم خوابم میاد

عشق خودمه دیگه...

  • ۹۴/۰۴/۰۶
  • ♀حـــآج خـ ـآنـــومــِツ حــآج علــی♂

نظرات  (۴)

سلام دوست عزیز بلاگ خوبی داری موفق باشید.

مسعود رضایی
سلام.وب جالبی درای.اگه مایل به تبادل لینک هستی منو باعنوان سرشاخ شدن با کنکور و با آدرس: konkoori2.blog.ir لینک کن و بعد به وبم بیا و از طریق نظرات بهم خبر بده تا سریع لینکت کنم.
سلام مرضیه جونم خوبی؟ ای جان دخمل شد بچه؟ بسلامتی ایشالا مث مامانش شیرین باشه . راستش شرمندت شدم حسابی اونموقه اصن ب نت دسترسی نداشتم فک کنم از وبم ک اپ نکردم دیگه مشخصه .منو ببخش ... جریان بچه دار نشدنمون هم جدیه و تنها راهش ای وی افه ک فعلا پولشو نداریم . حدود ده ماه جلوگیری نکردم دیدم نشد دکتر گف ک همسر بشدت ضعیفه ... الان جاری بزرگم ک دوتا بچه داره مث اینکه بازم بارداره و حتما روزای سختی خواهیم داشت با حرف مردم .چون هیچکس جریان رو نمیدونه هنو.توو این ماه عزیز خیلی دعام کن فدات الانم داری مادر میشی خدا صداتو میشنوه دعا کن روزای خوب مام برسن چون همسرم واقعا سرد شده این روزا . بازم میام گلم و بازم تبریک برا نی نی ماهت ...تولد همسرتم با تاخیر مبارک .روزت شاد و عالی
عزیززززززززم تولدش مبااررررک (:

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی